کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

آخرین مطالب

فایلی کاربردی در موضوع اتحاد ضمیر فاعلی و مفعولی در ادبیات عرب، اصل و تعلیل آن به همراه استقصای مستثنیات آن.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۰۳ ، ۱۲:۴۱
عبدالاحد قراری

«من کانت له محبة تامة کان محمودا»

به این جمله عربی و یا جمله نزدیک به آن در فارسی دقت کنید: «کسانیکه در محبت الهی به کمال برسند، به قرب و نهایت عنایت او -تبارک و تعالی- می‌رسند و ستوده‌اند و ....»

مسلماً در چنین جملاتی آوردن وصف برای اثبات نقیض حکم (مفهوم مخالفه) برای سایر افراد موصوف نیست و متکلم نمی‌خواهد بگوید: « من کانت له محبة غیرتامة لم یکن محمودا». بلکه محتمل است مؤدای کلام، اشاره به ثبوت متناسب مراتب حکم برای مراتب موصوف مدنظر باشد و در بسیاری از ادله وارد در اخلاقیات و مانند آن (همچون آثار ایمان و تقوا و سایر ملکات و یا رذایل) که موضوع و احکام، دارای مدارج اند و ارتباط واقعی بیان آنها هست، مدلول کلام ناظر به اثبات چنین تناسبی است و حتی آوردن قید نیز موجب اختلال چنین دلالتی نمی‌شود و بلکه خود باتوجه به همین قاعده افراد غیر را خارج ساخته و حکم مراتب را اثبات و نه نفی می‌کند.

به این مثال دقت کنید: «یا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍیا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍ» (بخشی از حدیث معروف معراج)

این نوع قیود نه تنها مفهوم ندارد بلکه با ثبوت تشکیکی حکم، سازگار است و ناظر به اثبات مرتبه خاص (مرتبه اعلی در این مثال) برای فرد عالی موضوع است تا در دامنه آن قله حکم برای سایر افراد اثبات شود. تقیید حزن به دائم به این معنا است که مرتبه مطلوب از جوع که رسول الله صلی الله علیه و آله بدان امر می‌شود (و شامل اعراض از حلال زائد بر نیاز بدن و شبهه در مراتب معنای ظاهری و حتی فکر ظلمانی در معنای باطن جوع است) عبد را به حزن دائم می‌رساند و لکن همه مراتب جوع (مثل همان روزه حداقلی که غالب مؤمنان طبق رساله فقهیه مراجع تقلید بجا می‌آورند و ابداً موجب حزن دائم نیست) در تحقق مراتبی از حزن که مطلوب است، مؤثر است حتی اگر دائم نباشد و لذا همان مرتبه از جوع نیز ممدوح است و محتمل است که قید دائم را هم در مراتب حکم و موضوع اینگونه دخالت بدهیم که این مدح و اثبات اثر برای جوع، در کمترین فرد جوع موجب دوام حزن است اگرچه این دوام، شاید در حد افشاندن بذر در روح بندگان باشد و الله اعلم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۲۰:۵۴
عبدالاحد قراری

علی بن إبراهیم عن أبیه عن ابن أبی عمیر عن حماد بن عثمان عن المعلى بن خنیس قال: قلت لأبی عبد الله ع یوما جعلت فداک ذکرت آل فلان و ما هم فیه من النعیم فقلت لو کان هذا إلیکم لعشنا معکم فقال هیهات یا معلى أما و الله أن لو کان ذاک ما کان إلا سیاسة اللیل و سیاحة النهار و لبس الخشن و أکل الجشب فزوی ذلک عنا فهل رأیت ظلامة قط صیرها الله تعالى نعمة إلا هذه.

 

(الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏1، ص: 410)

 

در این صوت می‌توانید به توضیحی در مورد معنای این خبر گوش فرادهید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۳ ، ۱۹:۵۸
عبدالاحد قراری

ست خصال یعرف بها الجاهل:

الغضب فى غیر شی‏ء، و الکلام فى غیر نفع، و العطیة (ن خ: العظة) فى غیر موضعها، و إفشاء السر، و الثقة بکل أحد، و ألا یعرف صدیقه من عدوه‏

 

طبقات الصوفیة(السلمى)، ص: 174

 

این متن را به دو جهت آوردیم. یکی محتوای کاملاً کارآمد و به‌دردبخور آن در مسائل تربیتی چرا که به زیبایی شش هفت تذکر نافع را در یکجا و تحت یک عنوان جمع ساخته است. دوم اینکه از نظر قدما در محسن بدیعی شمردن جمع دفاع کنیم. توضیح آنکه برخی از متأخران گفته‌اند جمع متضمن هیچ تحسینی نیست و صرفاً یک غرض نحوی دارد؛ یعنی اثبات حکم معطوف علیه برای معطوف.

در دفاع می‌گوییم که احتمالاً نظر قدما مطلق نبوده است و ایشان مواردی از جمع را محسن بدیع دانسته‌اند که متکلم در پیداکردن متعاطفات و تنسیق آن هنرنمایی خاصی مثل استقراء امور ظریف کرده باشد؛ مانند کلام بالا و این از محسنات معنوی کلام است.

چنین تنبهی را بهاء الدین سبکى‏ نیز در عروس الأفراح فی شرح تلخیص المفتاح، ج‏2، ص: 251 داشته است. وی می‌گوید: «إن بداعة هذا یشترط فیها الإخبار عن المتعدد بمفرد یصدق على الجمیع لکونه مصدرا، أو نحوه؛ فإن زینة و مفسدة، کذلک، و إلا فمجرد الجمع بین متعدد بعطف، أو تثنیة، أو جمع من غیر أن یکونا من نوعین متباعدین، غیر متناسبین، أى بدیع فیه؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۰۳ ، ۱۲:۱۰
عبدالاحد قراری

باسمه تعالی

سابقا به این خبر بر ثبوت ولایت برای فقها تمسک کرده بودیم:

إن الإمام لیس یساق شعره و انه یخطئ و یصیب فإذا کان علیکم إمام یعدل فی الرعیة و یقسم بالسویة فاسمعوا له و أطیعوا فإن الناس لا یصلحهم إلا إمام بر أو فاجر فإن کان برا فللراعی و الرعیة و إن کان فاجرا عبد المؤمن ربه فیها و عمل فیها الفاجر إلى أجله (الغارات، ج‏2، ص 438).

متن دقیق و فصیح و مطابق یا سایر اخبار تاریخی و مبانی اعتقادی و بصیرتی مراد از امام مصیب، امام عدل برّ مأذون از جانب شارع و از مخطی، امام فاجر غیر مأذون نیست؛ بلکه مراد هر امامی است؛ لذا دلالت خبر بر عدم اشتراط عصمت در امام عدل ثابت است و به‌ضمیمه ادله قطعی عصمت رسل و اوصیای ایشان معلوم می‌شود که ولی الهی غیر رسولان و اوصیای ایشان داریم و به‌ضمیمه اجماع بر عدم ولایت غیر فقها، ولایت فقها ثابت می‌شود.

لکن بعداً از این استدلال عدول کردیم چرا که مقدمه اول درست نیست و خبر دلالت بر جواز خطای ولی الهی ندارد چرا که مراد از خطا در اینجا آن خطای منافی عصمت نیست؛ بلکه مراد از خطا، خطا در اجرائیات ولی جامعه است؛ یعنی ولی الهی که در غالب امور شخصی و ولایی خودش طبق احکام ظاهر شرع - و نه علم غیب - عمل می‌کند طبیعی است که در مواردی خلاف واقع از او صادر می‌شود؛ مثلاً بر اساس گزارش‌های کارگزاران و این حکمت الهی است و با عصمت وی ناسازگار نیست.

غرض از القای صدر خبر، تلطیف حال رعیت حضرت است تا انتظارات زائد را کنار گذاشته و در ادامه خبر متوجه شده و قدردان نعمت حکمرانی حضرتش باشند. آغاز خبر (لا أرى هؤلاء القوم إلا ظاهرین علیکم بتفرقکم عن حقکم و اجتماعهم على باطلهم) نیز نشانگر آن است که زمان صدور این خبر، ایام پس از صفین و حکمیت است که جامعه تحت حکومت ایشان دچار تفرقه و ضعف شده بود و چنین نیازی در آن چنان شرایطی حاد است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۰۳ ، ۱۲:۳۳
عبدالاحد قراری

در این خبر تأمل کنید:

 

«فی حدیث أن الرجل إذا کان ثوبه نجسا لم یعد الصلاة إلا ما کان فی وقت و إذا کان جنبا أو على غیر وضوء أعاد الصلوات المکتوبات اللواتی فاتته لأن الثوب خلاف الجسد فاعمل على ذلک إن شاء الله تعالى.» (وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 370)

 

اگر متکلم ضمن کلام دیگری بگوید که مراد جدی من از «أعاد»، وجوب اعاده در خصوص وقت بود و لاغیر با چه واکنشی روبرو می‌شود؟

 

در اینجا با اینکه تخلف شاهد تقیید از کلام مطلق به‌خودی‌خود در ادله فراوان است، عرف از متکلم توجیه قوی‌تری را برای تخلف اراده جدی از اراده استعمالی مطالبه می‌کند و بدون آن، اسلوب القای کلام را از وی حکیمانه نمی‌داند. عرف در چنین موردی به متکلم می‌گوید پس فرق خبث و حدث چه بود که در اولی اعاده به وقت مقید شد؟ مقارنه و مقابله بین مطلق و مقید، به مطلق در تقید به اطلاق ظهوری می‌دهد که نزدیک به تنصیص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۰۹:۰۸
عبدالاحد قراری

این محتوا، نکته‌گزینی برخی از طلاب گرامی است از جلسه‌ای که طی آن، اینجانب نکاتی را در باب روش درست تحصیل علم صرف مطرح نمودم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۰۳ ، ۲۲:۳۱
عبدالاحد قراری

این محتوا، پیاده‌شده صوت جلسه‌ای است در زمستان 1402 که طی آن، اینجانب با برخی از طلاب حوزه علمیه قم نکاتی را در باب روش درست تحصیل علم بلاغت مطرح نمودم. پیاده‌سازی مطالب آن جلسه توسط یکی از حضار (البته با مقداری تلخیص) متن اولیه‌ای را دست داد که بعداً خود در آن اندکی دست بردم و در بهار 1403 به‌صورت فعلی نهایی شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۰۳ ، ۰۶:۰۱
عبدالاحد قراری

پسر کوچکم که چهار سالش تمام نشده از سر سفره بدو بدو بلند شد برود در آینه پیشانی خودش را که گفتیم زخمی شده ببیند. حین دویدن سمت آینه انگشت خودش را شبیه دانش‌آموزی که در مدرسه از معلم خود اجازه میگیرد بلند کرد یعنی داشت از ما برای ترک سفره و رفتن به مقابل آینه اجازه می‌گرفت.

این علامت برای اجازه‌گرفتن یک دال طبعی غیرلفظی است و بعید است که معلول آموزش باشد؛ اما سخن اینجاست چه عاملی او را به استعمال این دال سوق داد؟ به نظر می‌رسد حتی در دوال اعتباری (وضعی) که تخلف و اختلاف در آنها بسیار افزون‌تر از دوال طبیعی است یک هدایت درونی فطری وجود دارد. ذاتی بودن دلالات وضعیه هم در این حدود قابل‌تفسیر است؛ یعنی هدایت درونی به اصل ضرورت تفاهم و رفع این احتیاج با استعمال لفظ و البته آن هم با وضع الفاظ خاص متعدد و البته گزینش الفاظ خاص برای این کار که برگرفته از عواملی مزاج و طبیعت بدن و شرایط اقلیمی و روانی و اقتضائات حروف در دستگاه تکلم و ... خواهدبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۰۷
عبدالاحد قراری

هر متشرعی می‌داند که به‌صرف مواجهه با یک دلیل بر یک حکم شرعی نمی‌توان به آن عمل نمود. بلکه علاوه بر داشتن درجه اجتهاد، خود مجتهدین نیز پیش از فتوا دادن بایست بسیار در منابع جستجو کنند.

ما برخی از جزئیات این قانون کلی (جواز عمل به اماره در فرض تمکن از تحصیت قطع، وجوب فحص از ناسخ در صورت احتمال نسخ، وجوب فحص از مخصص یا مقید محتمل قبل از عمل به عام یا مطلق، وجوب فحص از دلیل اجتهادی قبل از عمل به دلیل فقاهتی) به‌اختصار و از برخی از ابعاد مورد تأمل قرار داده‌ایم و غرض، بررسی کامل این مسئله نبوده است لکن نکات مطرح‌شده تازگی دارد و برای کسانی که به شکل تخصصی پیگیر چنین مباحثی‌اند، مفید است ان‌شاءالله.

بخشی از متن فایل، فارسی و بخشی نیز عربی است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۱۹
عبدالاحد قراری