کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

آخرین مطالب

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ظواهر کلام» ثبت شده است

«من کانت له محبة تامة کان محمودا»

به این جمله عربی و یا جمله نزدیک به آن در فارسی دقت کنید: «کسانیکه در محبت الهی به کمال برسند، به قرب و نهایت عنایت او -تبارک و تعالی- می‌رسند و ستوده‌اند و ....»

مسلماً در چنین جملاتی آوردن وصف برای اثبات نقیض حکم (مفهوم مخالفه) برای سایر افراد موصوف نیست و متکلم نمی‌خواهد بگوید: « من کانت له محبة غیرتامة لم یکن محمودا». بلکه محتمل است مؤدای کلام، اشاره به ثبوت متناسب مراتب حکم برای مراتب موصوف مدنظر باشد و در بسیاری از ادله وارد در اخلاقیات و مانند آن (همچون آثار ایمان و تقوا و سایر ملکات و یا رذایل) که موضوع و احکام، دارای مدارج اند و ارتباط واقعی بیان آنها هست، مدلول کلام ناظر به اثبات چنین تناسبی است و حتی آوردن قید نیز موجب اختلال چنین دلالتی نمی‌شود و بلکه خود باتوجه به همین قاعده افراد غیر را خارج ساخته و حکم مراتب را اثبات و نه نفی می‌کند.

به این مثال دقت کنید: «یا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍیا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍ» (بخشی از حدیث معروف معراج)

این نوع قیود نه تنها مفهوم ندارد بلکه با ثبوت تشکیکی حکم، سازگار است و ناظر به اثبات مرتبه خاص (مرتبه اعلی در این مثال) برای فرد عالی موضوع است تا در دامنه آن قله حکم برای سایر افراد اثبات شود. تقیید حزن به دائم به این معنا است که مرتبه مطلوب از جوع که رسول الله صلی الله علیه و آله بدان امر می‌شود (و شامل اعراض از حلال زائد بر نیاز بدن و شبهه در مراتب معنای ظاهری و حتی فکر ظلمانی در معنای باطن جوع است) عبد را به حزن دائم می‌رساند و لکن همه مراتب جوع (مثل همان روزه حداقلی که غالب مؤمنان طبق رساله فقهیه مراجع تقلید بجا می‌آورند و ابداً موجب حزن دائم نیست) در تحقق مراتبی از حزن که مطلوب است، مؤثر است حتی اگر دائم نباشد و لذا همان مرتبه از جوع نیز ممدوح است و محتمل است که قید دائم را هم در مراتب حکم و موضوع اینگونه دخالت بدهیم که این مدح و اثبات اثر برای جوع، در کمترین فرد جوع موجب دوام حزن است اگرچه این دوام، شاید در حد افشاندن بذر در روح بندگان باشد و الله اعلم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۲۰:۵۴
عبدالاحد قراری

در این خبر تأمل کنید:

 

«فی حدیث أن الرجل إذا کان ثوبه نجسا لم یعد الصلاة إلا ما کان فی وقت و إذا کان جنبا أو على غیر وضوء أعاد الصلوات المکتوبات اللواتی فاتته لأن الثوب خلاف الجسد فاعمل على ذلک إن شاء الله تعالى.» (وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 370)

 

اگر متکلم ضمن کلام دیگری بگوید که مراد جدی من از «أعاد»، وجوب اعاده در خصوص وقت بود و لاغیر با چه واکنشی روبرو می‌شود؟

 

در اینجا با اینکه تخلف شاهد تقیید از کلام مطلق به‌خودی‌خود در ادله فراوان است، عرف از متکلم توجیه قوی‌تری را برای تخلف اراده جدی از اراده استعمالی مطالبه می‌کند و بدون آن، اسلوب القای کلام را از وی حکیمانه نمی‌داند. عرف در چنین موردی به متکلم می‌گوید پس فرق خبث و حدث چه بود که در اولی اعاده به وقت مقید شد؟ مقارنه و مقابله بین مطلق و مقید، به مطلق در تقید به اطلاق ظهوری می‌دهد که نزدیک به تنصیص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۰۹:۰۸
عبدالاحد قراری