در این خبر تأمل کنید:
«فی حدیث أن الرجل إذا کان ثوبه نجسا لم یعد الصلاة إلا ما کان فی وقت و إذا کان جنبا أو على غیر وضوء أعاد الصلوات المکتوبات اللواتی فاتته لأن الثوب خلاف الجسد فاعمل على ذلک إن شاء الله تعالى.» (وسائل الشیعة، ج1، ص: 370)
اگر متکلم ضمن کلام دیگری بگوید که مراد جدی من از «أعاد»، وجوب اعاده در خصوص وقت بود و لاغیر با چه واکنشی روبرو میشود؟
در اینجا با اینکه تخلف شاهد تقیید از کلام مطلق بهخودیخود در ادله فراوان است، عرف از متکلم توجیه قویتری را برای تخلف اراده جدی از اراده استعمالی مطالبه میکند و بدون آن، اسلوب القای کلام را از وی حکیمانه نمیداند. عرف در چنین موردی به متکلم میگوید پس فرق خبث و حدث چه بود که در اولی اعاده به وقت مقید شد؟ مقارنه و مقابله بین مطلق و مقید، به مطلق در تقید به اطلاق ظهوری میدهد که نزدیک به تنصیص است.