پسر کوچکم که چهار سالش تمام نشده از سر سفره بدو بدو بلند شد برود در آینه پیشانی خودش را که گفتیم زخمی شده ببیند. حین دویدن سمت آینه انگشت خودش را شبیه دانشآموزی که در مدرسه از معلم خود اجازه میگیرد بلند کرد یعنی داشت از ما برای ترک سفره و رفتن به مقابل آینه اجازه میگرفت.
این علامت برای اجازهگرفتن یک دال طبعی غیرلفظی است و بعید است که معلول آموزش باشد؛ اما سخن اینجاست چه عاملی او را به استعمال این دال سوق داد؟ به نظر میرسد حتی در دوال اعتباری (وضعی) که تخلف و اختلاف در آنها بسیار افزونتر از دوال طبیعی است یک هدایت درونی فطری وجود دارد. ذاتی بودن دلالات وضعیه هم در این حدود قابلتفسیر است؛ یعنی هدایت درونی به اصل ضرورت تفاهم و رفع این احتیاج با استعمال لفظ و البته آن هم با وضع الفاظ خاص متعدد و البته گزینش الفاظ خاص برای این کار که برگرفته از عواملی مزاج و طبیعت بدن و شرایط اقلیمی و روانی و اقتضائات حروف در دستگاه تکلم و ... خواهدبود.