کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

کشکول فکر و علم

این کانال جهت طرح نکات متفرقه‌ای است که یا منتهی به تقویت قوه فکر در مخاطب و خصوصاً طلاب می‌شود و با بر داشته‌های علمی ایشان می‌افزاید.

آخرین مطالب

۶ مطلب با موضوع «اصول فقه» ثبت شده است

«من کانت له محبة تامة کان محمودا»

به این جمله عربی و یا جمله نزدیک به آن در فارسی دقت کنید: «کسانیکه در محبت الهی به کمال برسند، به قرب و نهایت عنایت او -تبارک و تعالی- می‌رسند و ستوده‌اند و ....»

مسلماً در چنین جملاتی آوردن وصف برای اثبات نقیض حکم (مفهوم مخالفه) برای سایر افراد موصوف نیست و متکلم نمی‌خواهد بگوید: « من کانت له محبة غیرتامة لم یکن محمودا». بلکه محتمل است مؤدای کلام، اشاره به ثبوت متناسب مراتب حکم برای مراتب موصوف مدنظر باشد و در بسیاری از ادله وارد در اخلاقیات و مانند آن (همچون آثار ایمان و تقوا و سایر ملکات و یا رذایل) که موضوع و احکام، دارای مدارج اند و ارتباط واقعی بیان آنها هست، مدلول کلام ناظر به اثبات چنین تناسبی است و حتی آوردن قید نیز موجب اختلال چنین دلالتی نمی‌شود و بلکه خود باتوجه به همین قاعده افراد غیر را خارج ساخته و حکم مراتب را اثبات و نه نفی می‌کند.

به این مثال دقت کنید: «یا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍیا أَحْمَدُ! لَوْ ذُقْتَ حَلاوَةَ الجُوعِ وَالصَّمْتِ وَالخَلْوَةِ وَما وَرِثُوا مِنْها! قالَ: یا رَبِّ! ما میراثُ الجُوعِ؟ قالَ: أَلْحِکْمَةُ، وَحِفْظُ القَلْبِ وَالتَّقَرُّبُ إِلَىَّ، وَالحُزْنُ الدّائِمُ، وَخِفَّةُ المَؤُونَةِ بَیْنَ النّاسِ، وَقوْلُ الحَقِّ، وَلا یُبالی عاشَ بِیُسْرٍ أمْ بِعُسْرٍ» (بخشی از حدیث معروف معراج)

این نوع قیود نه تنها مفهوم ندارد بلکه با ثبوت تشکیکی حکم، سازگار است و ناظر به اثبات مرتبه خاص (مرتبه اعلی در این مثال) برای فرد عالی موضوع است تا در دامنه آن قله حکم برای سایر افراد اثبات شود. تقیید حزن به دائم به این معنا است که مرتبه مطلوب از جوع که رسول الله صلی الله علیه و آله بدان امر می‌شود (و شامل اعراض از حلال زائد بر نیاز بدن و شبهه در مراتب معنای ظاهری و حتی فکر ظلمانی در معنای باطن جوع است) عبد را به حزن دائم می‌رساند و لکن همه مراتب جوع (مثل همان روزه حداقلی که غالب مؤمنان طبق رساله فقهیه مراجع تقلید بجا می‌آورند و ابداً موجب حزن دائم نیست) در تحقق مراتبی از حزن که مطلوب است، مؤثر است حتی اگر دائم نباشد و لذا همان مرتبه از جوع نیز ممدوح است و محتمل است که قید دائم را هم در مراتب حکم و موضوع اینگونه دخالت بدهیم که این مدح و اثبات اثر برای جوع، در کمترین فرد جوع موجب دوام حزن است اگرچه این دوام، شاید در حد افشاندن بذر در روح بندگان باشد و الله اعلم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۰۳ ، ۲۰:۵۴
عبدالاحد قراری

در این خبر تأمل کنید:

 

«فی حدیث أن الرجل إذا کان ثوبه نجسا لم یعد الصلاة إلا ما کان فی وقت و إذا کان جنبا أو على غیر وضوء أعاد الصلوات المکتوبات اللواتی فاتته لأن الثوب خلاف الجسد فاعمل على ذلک إن شاء الله تعالى.» (وسائل الشیعة، ج‏1، ص: 370)

 

اگر متکلم ضمن کلام دیگری بگوید که مراد جدی من از «أعاد»، وجوب اعاده در خصوص وقت بود و لاغیر با چه واکنشی روبرو می‌شود؟

 

در اینجا با اینکه تخلف شاهد تقیید از کلام مطلق به‌خودی‌خود در ادله فراوان است، عرف از متکلم توجیه قوی‌تری را برای تخلف اراده جدی از اراده استعمالی مطالبه می‌کند و بدون آن، اسلوب القای کلام را از وی حکیمانه نمی‌داند. عرف در چنین موردی به متکلم می‌گوید پس فرق خبث و حدث چه بود که در اولی اعاده به وقت مقید شد؟ مقارنه و مقابله بین مطلق و مقید، به مطلق در تقید به اطلاق ظهوری می‌دهد که نزدیک به تنصیص است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۰۳ ، ۰۹:۰۸
عبدالاحد قراری

پسر کوچکم که چهار سالش تمام نشده از سر سفره بدو بدو بلند شد برود در آینه پیشانی خودش را که گفتیم زخمی شده ببیند. حین دویدن سمت آینه انگشت خودش را شبیه دانش‌آموزی که در مدرسه از معلم خود اجازه میگیرد بلند کرد یعنی داشت از ما برای ترک سفره و رفتن به مقابل آینه اجازه می‌گرفت.

این علامت برای اجازه‌گرفتن یک دال طبعی غیرلفظی است و بعید است که معلول آموزش باشد؛ اما سخن اینجاست چه عاملی او را به استعمال این دال سوق داد؟ به نظر می‌رسد حتی در دوال اعتباری (وضعی) که تخلف و اختلاف در آنها بسیار افزون‌تر از دوال طبیعی است یک هدایت درونی فطری وجود دارد. ذاتی بودن دلالات وضعیه هم در این حدود قابل‌تفسیر است؛ یعنی هدایت درونی به اصل ضرورت تفاهم و رفع این احتیاج با استعمال لفظ و البته آن هم با وضع الفاظ خاص متعدد و البته گزینش الفاظ خاص برای این کار که برگرفته از عواملی مزاج و طبیعت بدن و شرایط اقلیمی و روانی و اقتضائات حروف در دستگاه تکلم و ... خواهدبود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ فروردين ۰۳ ، ۱۸:۰۷
عبدالاحد قراری

هر متشرعی می‌داند که به‌صرف مواجهه با یک دلیل بر یک حکم شرعی نمی‌توان به آن عمل نمود. بلکه علاوه بر داشتن درجه اجتهاد، خود مجتهدین نیز پیش از فتوا دادن بایست بسیار در منابع جستجو کنند.

ما برخی از جزئیات این قانون کلی (جواز عمل به اماره در فرض تمکن از تحصیت قطع، وجوب فحص از ناسخ در صورت احتمال نسخ، وجوب فحص از مخصص یا مقید محتمل قبل از عمل به عام یا مطلق، وجوب فحص از دلیل اجتهادی قبل از عمل به دلیل فقاهتی) به‌اختصار و از برخی از ابعاد مورد تأمل قرار داده‌ایم و غرض، بررسی کامل این مسئله نبوده است لکن نکات مطرح‌شده تازگی دارد و برای کسانی که به شکل تخصصی پیگیر چنین مباحثی‌اند، مفید است ان‌شاءالله.

بخشی از متن فایل، فارسی و بخشی نیز عربی است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۱۹
عبدالاحد قراری

در باب حجیت استصحاب اهل‌سنت و متقدمین اصحاب ما تمسک به حکم ظنی عقل داشته اند که حسب مبانی شیعه واضح الضعف می‌‌نماید و لذا متأخران اصحاب ما آن را کلاً کنار گذاشته و به اخبار تمسک نموده‌اند.

البته در این میان برخی از سیره و اجماع نیز استفاده کرده‌اند.

این تحقیق نشان می‌دهد که برخلاف نسبت مشهور، شیخ الطائفه نه‌تنها از طریقه اهل‌سنت تأسی ننموده است؛ بلکه خود از منتقدان آن بوده و برای اثبات استصحاب، خود، دلیل موجه و خاص ویژه‌ای را ذکر نموده است که موردتوجه قرار نگرفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۰۲ ، ۲۳:۴۳
عبدالاحد قراری

این محتوا، خلاصه برداشت یکی از طلاب عزیز از کارگاه اینجانب است.

(پیشنهاد می‌شود پیش از مطالعه این فایل، جزوه سه گفتار در اعتبار و حجیت در منابع پژوهشی از سایت نمو مطالعه گردد.)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۰۲ ، ۰۴:۲۲
عبدالاحد قراری